کارگردان فیلم "در شهر خبری نیست، هست" درباره شروع فعالیت های سینمایی خود به خبرنگار مهر گفت: کارم را از ابتدا با بازیگری در تئاتر شروع کردم. اما به دلیل اینکه بازیگر خوبی نبودم بعد از مدتی جذب سینما شدم. از همان ابتدا ساخت فیلم های کوتاه را آغاز کردم و اولین فیلم بلندم "فرداهای قشنگ تهران" را در فرانسه ساختم. دوشخصیت اصلی این فیلم فرانسوی هستند، اما داستان آن در ایران اتفاق می افتد. این فیلم در فرانسه به نمایش عمومی درآمد و با استقبال هم مواجه شد.
سیدرضا خطیبی در ادامه افزود: فیلم "در شهر خبری نیست، هست" به نوعی اولین فیلم من در سینمای ایران محسوب می شود. کار قبلی ام بیشتر سبک هنری داشت و با سبک این فیلم متفاوت بود. البته من برای ساخت این فیلم به ایران نیامده بودم، اما از شانسم با مصطفی شایسته و هدایت فیلم آشنا شدم، آنها سناریو را خواندند و از آن خوششان آمد.
وی درباره ساخت این فیلم گفت: فیلمنامه این فیلم را هادی حسین نژاد نوشته و من آن را بازنویسی کرده ام. البته به نوعی با هم کار کردیم. هدف من در ساخت این فیلم استفاده از سبک کارهای برادران کوئن بود. یعنی به نوعی با سبک آنها کار و سعی کردم این سبک را با داستان ایرانی تعریف کنم و مانند بیشتر فیلم ها یک خطی کار را ادامه ندهیم. به همین دلیل از آدم های حاشیه ای در قصه استفاده کردیم.
خطیبی استفاده از سبک تازه در ساخت هر فیلم را یک ریسک دانست و افزود: به هر حال اگر قرار باشد از سبکی تازه استفاده کنیم ریسک آن زیاد است. اما خوشبختانه برای من این موقعیت پیش آمد و تهیه کننده نیز برای سرمایه گذاری راضی بود. در چنین موقعیتی حیف بود فیلم را نسازیم.
کارگردان "در شهر خبری نیست، هست" درباره اینکه آیا فیلمی که اکنون بر پرده سینماهاست، ایده آل وی است گفت: هیچ فیلمسازی نمی تواند بگوید من به ایده آل رسیده ام. اما فکر می کنم تا حدود خیلی کمی توانستم سبک فیلم برادران کوئن را در این فیلم پیاده کنم. مثلا اگر از ایتن و جوئل کوئن بپرسند در "ای بردار کجایی" به ایده آل رسیده اند، می گویند نه!
وی ادامه داد: در ساخت یک فیلم تنها کارگردان نیست که یک اثر را تولید می کند، بلکه همه گروه در تولید یک اثر فعالیت می کنند. همه گروه تولید فیلم "در شهر خبری نیست، هست" حرفه ای بوده و اگر هم اشکالی در فیلم دیده می شود، تقصیر من است. آنها کار خود را به نحو احسن انجام دادند و بقیه مسائل به توانایی من برمی گردد.
خطیبی درباره تکرار دیالوگ "در خدمت که بودم ...." از زبان محمدرضا شریفی نیا (اصغر) در طول فیلم گفت: هدف ما از تکرار این دیالوگ خنداندن مردم نبود و اگر هم در سینما مخاطب می خندد، خیلی خوب است. این دیالوگ بازگو کردن شخصیت اصغر است. برای نشان دادن بهتر شخصیت این کاراکتر به نظر من این دیالوگ جوابگوست. این در حالی است که مخاطب در آخر داستان متوجه می شود اصغر فقط دو هفته در خدمت بوده و وقتی این دیالوگ را در طول فیلم بیان می کرد، تنها بلوف می زده و قصد داشته با این حرف کار خود را جلو بیندازد.
وی درباره نقش فرهاد آئیش (جواد) در فیلم و تخمه خوردن های مدام وی گفت: تخمه خوردن جواد نیز نشان دادن شخصیت علاف و بیکار وی در فیلم است. این کار وی به این معنی است که جواد توانایی تصمیم گرفتن ندارد. در فیلم "ای بردار کجایی" نیز جرج کلونی در فیلم مدام به موهایش ژل می زند. آنجا هم این کار بیانگر شخصیت فرد است. این خنده دار نیست.
خطیبی درباره سبک فیلم در "شهر خبری نیست، هست" گفت: همیشه قرار نیست ما توقع داشته باشیم یک داستان و یک نوع کار را ببینیم. این فیلم هم یک نوع سبک کمدی است. فکر می کنم اگر قرار است در یک سبک بمانیم کار اشتباهی می کنیم. البته برای تجربه سبک جدید باید موقعیت را هم سنجید. هر تهیه کننده ای حاضر نیست برای چنین کارهایی هزینه کند. این شانسی بود که نصیب من شد. به نظرم بد نیست تماشاچی را نوعی دیگر بخندانیم.
وی درباره شخصیت "چیزجون" و علت این نامگذاری گفت: در رابطه آدم ها با یکدیگر وقتی رابطه ها نزدکتر می شود، اسم ها تغییر می کند و به جای اینکه افراد نام یکدیگر را بگویند، از لقب های اینچنینی استفاده می کنند. رابطه بین اصغر و چیزجون نیز مدتی زیادی از آن گذشته و به هر حال چیزجون هم شاگرد اصغر است و را بطه ها نزدیکتر است.
خطیبی درباره شخصیت های حاشیه ای "در شهر خبری نیست، هست" گفت: شخصیت حاشیه ای پسر جوان شهرستانی که از ابتدای فیلم دیده می شود بیشتر نشاندهنده تقدیر است. او پسر پاک و سالمی است که از شهرستان به تهران آمده تا پول جمع کند و عروسی بگیرد. همه دنبال کلاشی هستند و این دنبال پول جمع کردن سالم است. به نوعی با شخصیت وی تقدیر در زندگی را نشان می دهیم. می شد او را حذف کرد. ولی به هر حال فیلم با او شروع می شود و به پایان می رسد.
کارگردان "در شهر خبری نیست، هست" درباره انتخاب بازیگران گفت: من بیشتر بازیگران فیلم را از روی حس انتخاب کردم. به طور مثال فرهاد آئیش را در اکران خصوصی "مکس" دیدم و حتی قبل از فیلم در سالن با وی آشنا شدم و احساس کردم به درد من می خورد. همانجا به دستیارم گفتم می خواهم با آئیش کار کنم. بعد از دیدن "مکس" هم فکر کردم بهترین را انتخاب کردم.
خطیبی ادامه داد: درباره شریفی نیا نیز وضع به همین شکل بود. البته فیلم های ایشان را قبلا دیده بودم. وقتی ایشان را هم در هدایت فیلم دیدم حس کردم اصغر را دیده ام. درباره انتخاب افسانه بایگان، کیانوش گرامی، مشیری و پیردوست هم همین حس را داشتم.
وی در پایان درباره فیلم دوم خود "حریم" گفت: ساخت این فیلم کمی عقب افتاده است. "حریم" کاری سنگین در ژانر پلیسی جنایی و وحشت است و بیشتر لوکیشن های آن در جنگل به تصویر کشیده می شود. به هیمن دلیل کار را در بهار شروع و فکر می کنم فصل زمستان کار کردن در جنگل دشوار است. شخصیت اصلی فیلم دو مرد هستند که هنوز با بازیگر خاصی صحبت نکردهام.
نظر شما